به قلم مژده خدابخشی عضو کانون بصیرت بسیج دانشجویی استان بوشهر
دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی
ماه رمضان می رود و عیدی در پیش است، عیدی که خداوند وعده داد که آن را در میان روزهای دیگر برگزیده است، وعده داد که در این روز رخصت حضور در پیشگاه سراسر عطا و بخششت را به همگان هدیه می دهد.
**>
آشتی با باوفاترین
ای عاشقان ای عاشقان هنگام کوچ است از جهان/ در گوش جانم می رسد طبل رحیل از آسمان
همانند یک چشم برهم زدنی گذشت، خوان نعمت خداوند، سفره ی پرخیر برکتی که یک ماه تمام همه خوب ها و بدها، بی گناه ها و گناه کارها، پاک ها و ناپاک ها؛ همه و همه را میهمان ویژه خود کرده بود، گویی در این روزها خداوند با همه ما دوباره آشتی کرده بود و آغوشی مهربان تر از «مادر» به روی همه ما باز کرده بود.
تو ای بنده زیبایم؛ شروع کن یک قدم، تمام گام های مانده اش با من....
و اکنون هنگامه رحیل است...
ماه خداوند، ماه میهمانی خداوند تمام می شود....
افسوس که چشمانم بارانیست، آسمان قلبم را ابرهایی در برگرفته اند که آن را به تپش انداخته اند، تپش هایی تند و تند...
دستانم ناخودآگاه و بی اراده رو به بالا، رو به آسمان خداوند کشیده می شود. بی قراری دلم خبر از خبری می دهد، خبری در راه است که نفس ها را در سینه حبس می کند، چشم هایم عجیب منتظرند که ببینند آخر این سند عاقبت بخیری امضاء می شود یا نه؟ من از بند این گناهان آزاد می گردم یا نه؟ دلم همچون یک پرستو دلشوره باریدن یا نباریدن باران را دارد....
اما عاقبت بخیری را هم که از سر بگذرانیم، تازه می رسیم به فراق از یک صاحب، از وجود یک عزیزی که همه چیز و همه کس من در این ماه شد، مونس تنهایی شب ها و سحرهایم شد و نغمه دل آرای وقت های نمازم، خداوندا تو خود شاهدی و ناظری بر اعمال ما.
صد حیف که چقدر دلم برای این سفره تنگ می شود، سفره سحرها و سفره افطارها، سفره ای بزرگ و ناتمام، سفره ای که صاحب آن، وعده رهایی از آتش را داده است و اکنون این سفره می رود تا جمع شود، می رود تا بعد از این به میهمانان ویژه این سفره؛ اذن دخول در رحمت و مهربانی خداوندی را دهد. خداوندا بخاطر سفره داری فوق العاده ات شکر به درگاهت واجب می شود.
ماه رمضان می رود و عیدی در پیش است، عیدی که خداوند وعده داد که آن را در میان روزهای دیگر برگزیده است، وعده داد که در این روز رخصت حضور در پیشگاه سراسر عطا و بخششت را به همگان هدیه می دهد.
خداوندا من نیز می خواهم ادب بندگی ام را به جای آورم؛ خاک این آستان را توتیای چشمان اشکبارم نمایم و از هویدای جان بر این درگاه زانو زنم، چشم امیدم تنها و تنها به این در است و با قلبی آکنده از شرمساری و خجالت، از آستانت پوزش می طلبم، از همه غلیان های درونی و فغان های نفس سرکش که مرا از دستان تو دور ساخت عذرخواهی می کنم.
اما چه کنم که آخرین مقصدم همین جاست، خداوندا تو وعده دادی که به بندگان پاک و بااخلاصت بیش از آنچه از تو می طلبند، عطا می کنی؛ خدایا به حق این سفره گشاده ات، مرا نیز در خیل این بندگانت در آغوشت پذیرا باش که جز این درگاه جای دگری برایم نیست.... قلب من مانده تا آستان بلند مرتبه ات را درک نماید.
خداوندا، ای حبیب من، ای باوفاترین رفیق و یار، ای صاحب جمیع عزت ها، وجودم ذره ای ناچیز است که تو را با تمام وجود صدا می زند؛ شب های آرزوهایم تمام شده اما چشم امیدم به این عید، به این بزرگترین عید مومنان و عاشقان تو مانده تا سند عاقبت بخیری ام را امضاء کنی و بار دیگر مرا در رحمت خویش داخل کنی.
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
امام رضا (ع) می فرماید:
کانَ أمیرُ المؤمنینَ علیه السلام لایَنامُ ثلاثَ لیالٍ : لَیلةَ ثلاثٍ وعِشرِینَ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، ولَیلةَ الفِطرِ ، ولَیلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، وفیها تُقسَمُ الأرزاقُ والآجالُ وما یَکونُ فی السَّنَةِ؛ امیر المؤمنین علیه السلام سه شب را نمىخوابید : شب بیست و سوم ماه رمضان، شب عید فطر و شب نیمه ماه شعبان؛ در این شبها، روزی ها تقسیم و مدّت عمر و هر آنچه در آن سال رخ خواهد داد، تعیین می شود...
پیشاپیش عید سعید فطــــــــــــــــــــــــــــر مبارک
یادتون نره دعا برا همه مسلمانان....
اللهم عجل الولیک الفرج
نظر |